آهنگ شنیدنی دایره وجود
بیژن مرتضوی زادهٔ ۲۵ آبان ۱۳۳۶ در ساری موسیقیدان، آهنگساز، تنظیمکننده، نوازندهٔ ویولن و خوانندهٔ اهل ایران است. سبک آثار بیکلام او، ترکیبی از موسیقی سنتی ایرانی و موسیقی پاپ است. با وجود آنکه آلبومهای او حق انتشار در ایران ندارند، قطعات بیکلام او بارها از سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شدهاست.
او نواختن ویلن را از سن سه سالگی آغاز نمود و در تهران زیر نظر پنجتن از معتبرترین استادان ویولن ازجمله پرویز یاحقی، جهانگیر کامیان و عادل کریمی نیا به یادگیری این ساز پرداخت و تکنیکهای ویژهای همچون بداهه سازی (و بداهه نوازی) ارکستراسیون: ترتیب و تنظیم: گام ربع پرده و غیره را آموخت. در سن هفتسالگی او با استعداد یادگیری نواختن پیانو گیتار سازهای کوبهای و سازهای زهی موسیقی سنتی مانند عود تار و سنتور را فرا گرفت. او در یازده سالگی مقام نخست مسابقه کشوری موسیقی دانش آموزان در ایران را کسب کرد. او تنها چهاردهسال داشت که یک گروه ارکستر ۳۲ نفری تشکیل داد و ساختههای خود را در اردوی معروف تابستانی «رامسر» در ایران اجرا کرد.
او بعد از اتمام مقطع دبیرستان به انگلستان رفت. در آنجا تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته مورد علاقه اش مهندسی و نقشهکشی شهری ادامه داد. همچنین اجرای موسیقی و یادگیری ویولن را دنبال کرد.
در سال ۱۹۷۹ میلادی به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد و به تحصیل در رشته موسیقی در دانشگاه ایالت تگزاس ادامه داد. سپس در سال ۱۹۸۵ ساکن کالیفرنیا شد و اولین آلبوم خود را عرضه کرد.
مشخصهای که او را از نوازندگان دیگر متمایز میکند توانایی او در نواختن همه سازهای به کار رفته در آثارش بهجز سازهای برنجی (سازهای بادیِ فلزی) است. تور داخلی و بینالمللی که از سال ۱۹۹۰ آغاز شد برای او مخاطبان فراوانی در سر تاسر جهان فراهم کرد.
مرسی از گوگل.
متن آهنگ دایره وجود رو از بیژن مرتضوی میبینید و در ادامه لینک دانلود این آهنگ هست.
دایره ای کشیده ام با خرده های مونده
از جون به لب رسیده ام
خطی سیاه کشیده ام در دفتر
نشانه ها با قلب آسیب دیده ام
خسته تن و شکسته دل
با قامتی خمیده از پنجه بی رحم زمان
از پا دگر افتاده ام
من که به نام زندگی زنده ام
اما نیمه جان دایه ای کشیده ام
با خرده های مونده از جون به لب
رسیده ام خطی سیاه، کشیده ام
در دفتر نشانه ها با قلب آسیب دیده ام
♪♪♪
می کوبه بر حس تنم صدای پای رفتنم
راه زیادی مونده و چیزی نمونده از تنم
کنار برکه سراب در حسرت یه جرعه آب
پژمرده از شکفتنم چون وادی رفته
به خواب دایه ای کشیده ام
با خرده های مونده از جون به لب رسیده ام
♪♪♪
پنجره ای نداره این
خونه آواره گیم به روی صحنه زمین
دیواره شک و ذنین کشیده سر به آسمان
با آجرای آهنین، حضور غایب منو مثل حس طفولیت
ندیده اند اهل زمین در لحظه های واپسین
پرسیده احوال منو همسایه پهلو نشین
می کوبه بر حس تنم صدای پای رفتنم
راه زیادی مونده و چیزی نمونده از تنم
کنار برکه سراب، در حسرت یه جرعه آب
پژمرده از شکفتنم چون وادی رفته به خواب
♪♪♪
دایره ای کشیده ام با خرده های مونده
از جون به لب رسیده ام
خطی سیاه کشیده ام در دفتر
نشانه ها با قلب آسیب دیده ام